- حمل کردن (نِ دَ)
بردن. کشیدن. بار کردن. برداشتن، نسبت کردن. اسناد کردن. اسناد دادن. فرض کردن. احتمال دادن: و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه).
آن به که چون منی نرسددر وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست.
سعدی.
بر آن حمل کردند یاران پیر
که پروای خدمت ندارد فقیر.
سعدی
آن به که چون منی نرسددر وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست.
سعدی.
بر آن حمل کردند یاران پیر
که پروای خدمت ندارد فقیر.
سعدی
